محمد طاها ربانیمحمد طاها ربانی، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

محمد طاها بهترین هدیه خدا

شب چله خاله جون و عمه جون

به   نام خالق شب و روز شیرینم سلام امسال چون دوتا عروس داشتیم دو تا هم مراسم شب چله داشتیم اولیش واسه خاله جون عاطفه بود22 دی92 آخه چون شب چله امسال با ایام اربعین همراه بود شب چله رو دیرتر و همراه با آغاز امامت امام زمان (عج) و عید الزهرا (س)  یا همون (به درک واصل شدن عمر لعنت الله علیه ) برگزار کردیم خیلی مراسم خوبی بود آخه خانم موسوس هم دعوتشون کرده بودیم و مولودی خوندن کلی همه خندیدن به خانوما جایزه دادیم شکلات ریختیم و بعد هم شام فست فودی که تو خونه درست کرده بودیم و کلی هنر  از خودمون در کردیم دیگه  و البته کلی هم   شدیم و بعد هم آقایون اومدن و خلاصه همه چیز به خوبی تموم شد خانواده ...
25 دی 1392

کییییییه

به نام آرامش دهنده قلبها هستی مامان سلام دیروز خونه مامانی بودیم خاله جون و عمو علیرضا بیرون بودن وقتی خاله جون عاطفه در زد شما دویدی سمت در و گفتیی... (( اااییییههه )) یعنی کیه ؟!! منو مامانی تعجب کرده بودیم که از کجا یاد داری آخه خونه خودمون که بابا مصطفی همیشه با کلید میان خیلی این واژه استفاده نمیشه اما ÷سرم یاد داره فداش بشممممممممم تازه تو مهد کودک یک مربی دارین به اسم سحر جون که فکر کنم شما دوسش داری بعضی وقتا به منم میگی ((دهر دووووون...)) تازه گوشی موبایل و تلفن رو برمیداری حتما دکمه هاشو  میزنی و بعد میگی الووووووو بعد هم انگار با کسی حرف میزنی میخندی و به زبون نینیا حرف میزنی و میخندی و راه میری... به خاله...
16 دی 1392
1